درآمدی بر نماز در قطب

شنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۰:۱۲ ب.ظ


درآمدی بر نماز در قطب

 

نویسنده: حسن رهبری




 

پیشگفتار

فناوری روز، تسهیلات ماشینی و وسایط نقلیه مجهز وسریع السیر هوایی، زمینی و دریایی، سفر در کره زمینی را برای بشر بسیار سهل و آسان نموده است.
روابط سیاسی و اقتصادی و فرهنگی کشورهای مختلف جهان با همدیگر، رفت و آمدها را بشدت بخشیده و روزانه دهها هواپیمای غول پیکر، کاروانی از نمایندگان سیاسی، بازرگان، اساتید، دانشجویان، بیماران، متخصصان و گردشگران را در این زمین دایره ای شکل از جایی به جای دیگر و از قطبی به قطبی دیگر جابجا می کنند. بدیهی است که مسلمانان پراکنده در سطح این کره خاکی نیز ماموریت های گوناگون دولتی، تجاری و شخصی بر عهده دارند که آنان را ناگزیر از سکونت یا رفت و آمد در جاهای دور دست می کند.
مسافر با فاصله گرفتن از استوای زمین و رفتن به طرف نقاط شمالی تر و جنوبی تر آن، نابرابری طول شب و روز را به تدریج بیشتر می یابد، چنانکه در مناطق بالاتر از حدود66/5درجه عرض جغرافیایی از اواخر اردیبهشت تا اوایل مرداد در نیم کره جنوبی، خورشید در تمام 24ساعت در بالای افق است و حتی در شب نیز غروب نمی کند.
طولانی ترین روز جهان در ناحیه قطب شمال به مدار 66درجه و 33دقیقه روز اول تیرماه است. مردم این نواحی در این روز، خورشید را در تمام ساعت و حتی نیمه شب در بالای افق می بینند و این پدیده را«خورشید نیمه شب» می نامند.1 درست در همان زمان در ناحیه قطب جنوب، یک شب 24ساعه حاکم است و در این مدت خورشید در آسمان ظاهر نمی شود. البته شبهای قطبی ـ بویژه در نواحی نزدیک به نقطه قطب، کامل نیست، بلکه به دلیل آنکه خورشید تنها کمی پایین تر از افق قرار می گیرد، مقداری روشنایی در آسمان دیده می شود.
تغییر فصول در نواحی قطب با تغییرات زیاد طول روز و شب همراه است. مسافر هر چند از نقطه قطب که دارای 6ماه روز یا 6ماه شب است به سمت مدارهای قطبی پیش میرود تعداد روزها و شبهای 24ساعته را کمتر می یابد، چنانکه نقاط واقع بر مدارهای قطبی 66درجه و 33دقیقه تنها یک روز یا شب24ساعته در طول سال دارند.2 برای نمونه فنلاندبا فصول متغیر، دارای بهار، تابستان،پاییز وزمستان متفاوت از هم است و تابستان آن بسیار درخشنده و زمستانش بسیار تاریک است. در آن کشور غروب آفتاب از اواخر فصل بهار تا نیمه تابستان دیده نمیشود. همچنان در اواخر فصل پاییز تا نیمه زمستان، طلوع آفتابی وجود ندارد.3
در لاپلند(منطقه ای در مرز فنلاند و روسیه که محل زندگی قوم «کوچ رولاپن» (لاپها)است)به مدت دوماه تمام در زمستان خورشید طلوع نمی کند و بالعکس در تابستان نیز به همین مدت غروب نمی کند.
وضعیت در قطب متفاوت تر از این است، چنانکه یک شب شش ماهه یا یک روز شش ماهه را در پی دارد.
آفتاب در شمالی ترین کشور قاره اروپا یعنی سوئد، تقریبا از اواسط اردیبهشت ماه تا اواخر تیرماه، دو سه ساعت غروب می کند و بدون اینکه هوا کاملا تاریک شود، دوباره طلوع می کند و روز آفتاب دیگر را پدید می آورد.
سوئدیها این وضعیت را که ده روز ادامه می یابد صد روز بدون شب یاد می کنند. در نقاط نزدیک تر به شمال سوئد روزهایی که آفتاب نیمه شب مشاهده می شود نیز طولانی تر است.
در بیشتر مناطق شمالی نروژ معمولا شش ماه شب است و شش ماه روز.
مسلمان دیندار در چنین موقعیتهایی چون دفتر فقه و زندگی خود را می گشاید تا برای انجام اعمال عبادی خود راهنمایی بیابد، یا چیزی پیدا نمی کند یا در مطابقت آنچه می یابد با آموزه های قرآنی و معیارهای شرعی دچار تردید و اشکال میشود. از اینرو باید دید که نماز در اسلام چه جایگاهی دارد و آیا اصل بر نماز است یا وقت آن یا هر دو.

جایگاه نماز در اسلام

بنابر آموزه های وحیانی، نماز شاخص ترین نشانه دین و ایمان4 و مهمترین ابزار و یادآوری خداوند عالمیان5،پایه ای استوار برای بنای شریعت6،شاهراه رستگاری و پاکیزگی7،مایه تقویت انسان در برابر سختیها8،تنظیم کننده حرکات و سکنات انسان در حریم های خصوصی و عمومی9 و بازدارنده انسان از زشتیها و پلیدیهاست.10
نمازی چنان، هنگامی صورت می پذیرد که آن را با شرایطش بجا آورند؛ با خشوع خواندن،11 همیشه خواندن،12 حقوق محرومان و بینوایان را ادا کردن،13 زکات مال را دادن،14 به روز بازپسین ایمان داشتن15و دیگر.
داخل شدن وقت نماز نیز از دیگر شرایطی است که صحت نماز به تحقق آن وابسته است و اساسا نماز وقتی موضوعیت می یابد که انسان به ورود وقت آن اطمینان یابد.16
اهمیتی چنین برای نماز روشن می نماید که این فریضه از احکام ثابت و همیشگی بشمار می رود و براساس نیازمندی های فطری بشر تشریع شده است. اگر نماز از دایره تکالیف بیرون رود، به سستی ایمان می انجامد و آثار معنوی آن مانند سوق دادن انسان به خیرات و حسنات و بازداشتن او از فحشا و منکرات تعطیل خواهد شد.
بدیهی است در وضعیتی که این تکلیف به دلیل حاصل نشدن شرایط ضروری بجا آورده نشود آثار منفی و تخریبی نیز نخواهد داشت؛ زیرا آنجا که انجام یا ترک عملی براساس تکلیف است، هر دو تسلیم در برابر امر الهی بشمار می رود و عبادت است و مایه تقرب:
وماآتاکم الرسول فخذوه ومانهاکم عنه فانتهوا؛17
آنچه را رسول خدا برای شما آورده است، بگیرید، و از آنچه نهی کرده است خودداری کنید.
اسلام با آن همه تاکیدی که بر مداومت و حفاظت از نماز دارد، زنان را در روزهای عادت ماهانه از آن بازمی دارد، جنگجویان را در میدان جهاد ومسافران را به کوتاه خواندن(تقصیر) آن فرمان می دهد.18 و بطور کلی ادای آن را در زمانهای مشخصی از شبانه روز بیان می کند. پس برخی از این دستورها نشان می دهد که آثار فطری و تشریعی نماز حتما بر هفده رکعت در طول شبانه روز منحصر نبوده و شرایط زمانی و مکانی و افقها تعیین کننده مقدار آن است.
حال تکلیف نماز و روزه گزار در جاهایی که افق آنجاها یا افق مناطق معمولی و شبانه روز آنها با شبانه روز مناطق معمولی تطبیق نمی نماید چیست؟
در پاسخ به این سوال ابتدا دیدگاه فقیهان اسلامی و سپس دیدگاه قرآنی در ادامه می آید:

مروری بر فتاوای فقها درباره نماز در مناطق قطبی

برخی از فقیهان که به بیان تکلیف و حکم نماز و روزه در مناطق پرداخته اند به دیدگاههای ناهمسانی رسیده اند که در زیر می آید:
1. سید محمدکاظم طباطبایی یزدی نخستین فقیهی بشمار می رود که به این موضوع پرداخته است. وی می نویسد:
اذا فرض کون المکلف فی مکان الذی نهاره سته اشهر و لیله سته اشهر اونهره ثلاثه و لیهله سته او نحو ذلک فلا یبعد کون المدار فی صومه و صلاته علی البلدان المتعارفه المتوسطه مخیرا بین افراد المتوسط و اما احتمال سقوط تکلیفهما عند فیعید کاحتمال سقوط الصوم و کون الواجب صلاه یوم واحد ولیله واحده؛ و یحتمل کون المداربلده الذی کان متوطنا فیه سابقا ان کان له بلد سابق.19
از این نوشته صاحب عروه چنین استنباط میشود که ایشان برای تعیین تکلیف نماز و روزه در مناطق قطبی چهار تکلیف احتمالی را مطرح می نماید:
1. ملاک، سایر مناطقی است که شب و روز متعارفی دارند؛
2. تکلیف نماز و روزه ساقط است؛
3. روزه ساقط است و در مورد نماز هم در تمامی ماههایی که روز است تنها نماز یک روز و در تمامی ماههایی که شب است تنها نماز یک شب واجب است؛
4. ملاک وطن سابق است ـ اگر وطن سابقی داشته باشد.
ایشان از میان این احتمالهای چهارگانه، احتمال دوم و سوم(سقوط تکلیف و وجوب آن تنها در یک روز و یک شب در طول سال)را بعید دانسته و احتمال اول و آخر را نزدیک به ذهن اعلام می کند.
فقیهانی که بر کتاب عروه، حاشیه زده یا شرح کرده اند، در توضیح این مسئله نوشته اند:
2. آقاضیاءالدین عراقی: احتمال دوم(سقوط تکلیف)بعید نیست.20
3. میرزا محمدتقی آملی: دلیلی وجود ندارد که نمازگزار در مناطق قطبی، بلاد متوسطه را معیار تکلیف نماز و روزه بنگارد، اما درباره احتمال سقوط که صاحب عروه آن را بعید دانسته، چندان بعید بنظر نمی رسد.21
4. سید محسن حکیم: احتمال سقوط نماز و روزه با ادله شرعی سازگارتر می نماید، هرچند که این احتمال خارج از موضوع است.22
ایشان در جای دیگر می نویسد: احتمال سوم(از وجوب نماز یک روز و یک شب در طول سال)با ادله بیشتر موافق می نماید.23
5. سیدابوالقاسم خوئی: وجوب نماز و روزه بر معیار دیگر شهرهای با شب و روز معمولی جدا مشکل است، اما وجوب هجرت به مناطقی که دارای شب و روز متعارفند و اجرای نماز در آن ممکن است، بعید بنظر نمی رسد.24
و در صورتی که ناچار از سکونت در آنجا باشد روزه بطور ادا ساقط و قضای آن واجب نمی شود هرچند احتیاط آن است که نماز و روزه را در هر 24ساعت بجای آورد، زیرا که ترک آن سزاوار نیست.25
6. سیدمحمدرضا گلپایگانی: احتمال دارد که اجرای حکم نزدیک ترین مکانها که دارای شب و روز متعارفند، برآن مناسب باشد.26
7. امام خمینی: نماز ظهر و عصر در شب صحیح نیست، اگرچه برظهر افق های ما منطبق باشد و روزه در قسمتی از روز یا شب صحیح نیست، اگرچه بمقدار روز ما باشد.27
بیان ایشان در تحریر الوسیله، ظهور در این دارد که در تمام سال که در قطب یک شبانه روز است، پنج نماز(هفده رکعت) بیشتر واجب نیست و روزه نیز در ماه رمضان در آنجا ساقط است.28
8. سیدعلی سیستانی: بنابر احتیاط واجب، نزدیک ترین مکان به قطب را که شبانه روز آنجا 24ساعت است در نظر بگیرید و نمازهای یومیه را برطبق اوقات آنجا بدون قصد قضا و ادا بجا آورند.29
9. محمدابراهیم جناتی: «کسی در جایی زندگی کند که روز آن شش ماه و شب آن نیز شش ماه باشد، اگر می تواند به منطقه ای برود که نمازهای پنجگانه را مطابق خودشان بجا آورد، باید به آنجا برود و آنها را انجام دهد و اگر نمی تواند بایدآنها را مطابق اوقات نزدیک ترین مکانی که شبانه روز 24ساعته دارد بجا آورد. اگر تشخیص نزدیک ترین مکان مذکور هم ممکن نباشد، باید در هر 24ساعت، نمازها را بجا آورد و اما روز رمضان را اگر بتواند به شهری برود که روزه را در وقت آن بگیرد، باید به آنجا برود و روزه رابگیرد و اگر نتواند باید بعد ازماه رمضان به آنجا برود و روزه آن را قضا کند و اگر این را هم نتواند، می تواند بجای روزه، فدیه بدهد»30
10. سیدمحمدحسین فضل الله: در مناطقی که شب و روز آنها چند روز و یا چند ماه طول می کشد، مکلف باید نمازهای پنجگانه را در هر 24ساعت بجای آورد و اختیار دارد که آنها را هرگونه و هر وقت که می خواهد انجام دهد، یا اینکه نزدیک ترین مناطق دارای شب و روز معمولی را معیار اوقات نماز خود قرار دهد، هرچند دومی بهتر است.31
11. ناصر مکارم شیرازی: ساکنان مناطق قطبی موظفند برطبق مناطق معتدل رفتار نمایند،32 یعنی روزهای هفته و ماه را طبق مناطق معتدله که شب و روز[معمولی] دارند در نظر بگیرند؛ شنبه و یکشنبه و...ماه و سال را حساب بکنند،33 با این تفاوت که ایشان زمان نمازها را برحسب مناطق معتدل مشخص نمی کند و برای تعیین آنها روش طبیعی را پیشنهاد می نماید.
ایشان با بسیار ساده خواندن تشخیص شب و روز در مناطق قطبی، راه شناسایی ظهر و نیمه شب را در آنجا چنین مطرح می کند:
«...در مناطقی که آفتاب غروب نمی کند و به اصطلاح، آفتاب نیمه شب دارند، آفتاب در افق دائما در گردش است و هر 24ساعت یکبار سرتاسر افق آن را دور می زند(البته در واقع کرده زمین گردش می کند ولی بنظر می رسد که آفتاب به دور آن می گردد) یعنی اگر شما در آن یک ماه که آفتاب در بعضی از شهرهای کشور فنلاند غروب نمی کند درآنجا باشید، می بینید که قرض کم رنگ آفتاب دائما در کنار افق است و مانند عقربه ساعت در گردش می باشد و 24ساعت طول می کشد که یک دور کامل در افق بگردد، آهسته آهسته از سمت مشرق به جنوب و از آنجا به طرف مغرب و از آنجا به شمال و مجددا بسوی نقطه مشرق باز می گردد.
ولی توجه داشته باشید که قرص آفتاب گرچه دائما در کنار افق دیده میشود ولی فاصله آن با افق در 24ساعت یکسان نیست، یعنی گاهی کمی اوج می گیرد و بالا می آید و هنگامی که حداکثر اوج خود را طی کرد رو به طرف افق پایین می آید تا به حداقل برسد، آنگاه مجددا اوج می گیرد.
علت این تغییر وضع آفتاب همان انحراف23/5درجه «محور»زمین نسبت به «مدار» آن می باشد. روی این حساب هنگامی که آفتاب به آخرین نقطه اوج خود برسد نیمه روز آنجا محسوب می گردد؛ چون در این موقع آفتاب درست روی نصف النهار آنجا قرار دارد.
بعبارت روشن تر، وقتی که آفتاب خوب بالا آمد «ظهر»آنجاست و به این ترتیب هنگامی که آفتاب، کاملا پایین رفت (وبه حداقل ارتفاع رسید) درست مطابق «نیمه شب» آنجاست و آن آفتاب کم ارتفاع هم همان آفتاب نیمه شب است.
بدیهی است روشنی هوا در 24ساعت در این نقاط یکنواخت نیست، بلکه هنگامی که آفتاب بالا می آید ـ به اصطلاح ـ روز آنجاست، هوا کاملا روشن می شود و هنگامی که آفتاب پایین می رود و به نزدیکی افق می رسد هوا کمی تاریک و مانند هوای گرگ و میش بین طلوعین خودمان می گردد و روی این حساب آنها هم برای خود روز و شبی دارند ولی نه مانند روز و شب ما.
از بیانات بالا بخوبی روشن می شود که تشخیص وقت دقیق «ظهر» و «نیمه شب» در این نقاط کاملا ساده است. همه کس می تواند با نصب یک شاخص کوچک(قطعه چوب یا میله آهنی که کاملا بر زمین عمود باشد)از کم و زیاد شدن سایه آن، ظهر و نیمه شب را تشخیص دهند، یعنی هنگامی که سایه شاخص به حداقل رسید درست موقع ظهر و هنگامی که به حداکثر رسید نیمه شب است.
ایشان می فرماید:
«لابد خواهید گفت فکرمان ازنظر تشخیص ظهر و نیمه شب در این مناطق هنگامی که روزهای طولانی وجود دارد کاملا راحت شد، ولی هنگامی که شبهای طولانی براین نقاط سایه افکنده است چه باید کرد.
خوش وقتیم که به شما اعلام کنیم که حرکت ستارگان در این شبهای طولانی به دور افق نیز شبیه حرکت آفتاب در روزهای طولانی آنجاست.
واضح تر بگوییم ستارگان در آنجا کمتر طلوع و غروب دارند، بلکه چنین بنظر می رسد که همه دسته جمعی دور تا دور افق را گردش می کنند(البته در واقع زمین گردش می کند نه ستارگان).
منتها حرکات آنها هم به دور افق یکسان نیست؛ گاهی کمی اوج می گیرند و سپس پایین به طرف افق می آیند، بطوری که اگر یک ستاره را در کنار افق نشانه کنیم هنگامی که به حداکثر ارتفاع خود رسید حتما روی خط نصف النهار و درست هنگام ظهر است و موقعی که به حداقل ارتفاع خود رسید درست نیمه شب می باشد.
این موضوع را هم نباید هرگز از نظر دور داشت که تیرگی هوای شبهای طولانی آنجا، در 24ساعت یکسان نیست، گاهی هوا کمی روشن میشود(مانند هوای گرگ و میش بین الطلوعین) وآن روز آنجا محسوب می گردد و سپس رو به تاریکی کامل می رود که شب واقعی آنها می باشد.
از مجموع این توضیحات نتیجه می گیریم که شناختن ظهر و نیمه شب در شبهای طولانی مناطق قطبی مسئله ای است حل شده و غیر قابل ایراد و نیازمند به هیچ وسیله خاصی ماند ساعت و رادیو و امثال آن نیست»34
آیت الله مکارم شیرازی پس از بیان این شیوه شناسایی برای شب و روز در مناطق قطبی دلایل فقهی خود را بر فتوایی که بدان رسیده، چنین تبیین می کند:
از نظر فقه اسلامی هیچ موضوع و هیچ حادثه ای بدون حکم نیست و به عبارت دیگر قوانین اسلامی آنچنان جامع است که حکم هیچ موضوعی را فروگذار نکرده است.
این یک ادعا نیست؛ یک واقعیت است و برای افرادی که از نزدیک با مسائل فقهی آشنایی دارند کاملا مشهود می باشد.
1. موضوعاتی که حکم مخصوص بخود دارند و در مدارک اسلامی صریحا حکم آن ذکر شده است(و به اصطلاح علمی، منصوص می باشند)؛
موضوعاتی که حکم خاصی برای آن تعیین نشده و باید به قواعد و اصول کلی اسلامی رجوع شود و حکم آن از آنها استنباط گردد... .
موضوع مورد بحث، یعنی وظیفه کسانی که در مناطق قطبی زندگی می کنند از قسم دوم است، یعنی حکم آنها را می توان از قواعد و اصول کلی استنباط نمود.
...اصول احکام و مقررات اسلامی، منصرف و ناظر به افراد متعارف و عادی است و کسانی که به نحوی از انحاء از حدود متعارف بیرونند باید به روش افراد عادی رفتار نمایند»35
ایشان سپس در توضیح بیشتر این قواعد، همانندی با افراد عادی در شستن صورت در صورت در وضو را برای کسانی مثال آورده که رستنگاه موی سرآنان غیر معمولی است، همچنین است حکم کسانی که وجب دستشان همانند افراد عادی نیست که برای اندازه کردن آب کر به مانند دیگران مقیاس می گیرند.
ایشان در پایان می نویسد:
این یک قانون کلی و عمومی است و اختصاص به باب معینی ندارد. فقهای ما حکم کسانی را که در مناطق قطبی زندگی می کنند از این قواعد استفاده کرده و عده ای از آنان در فتاوای خود تصریح نموده اند که چنین اشخاصی باید طبق «مناطق معتدله» عمل نمایند. یعنی چون طول شب و روز در این مناطق بر خلاف متعارف نقاط روی زمین است، ساکنان آنها موظفند رجوع به حد متوسط نموده وظایف شرعی خود را مطابق آن انجام دهند.36
12. آیت الله جعفر سبحانی در مقاله ای که در این باره نگاشته، نتیجه گرفته است: «مناطق قطبی یا نزدیک به قطب به دسته تقسیم می شوند:
1. برخی از این مناطق بگونه ای هستند که در آنها شب و روز بطور جداگانه وجود دارند و هر چند شب و روز در این مناطق متساوی نیستند اما طلوع و غروبی برای خورشید وجود دارد که فرایض روزانه با طلوع خورشید و فرایض شبانه با غروب خورشید انجام می گیرد، اگر چه مقدار این شب و روز کوتاه باشد.
2. (برخی دیگر از این مناطق بگونه ای هستند که دارای روز طولانی می باشند) و چنانچه این مناطق دارای روزی طولانی باشند، خواه به شش ماه برسد یا نرسد، از آنجا که خورشید قابل دیدن و حرکتش دورانی و مانند سنگ آسیاب است، بنابراین وقتی حرکت خورشید از شرق به سمت غرب است، روز و وقتی خورشید به دایره نصف النهار برسد، ظهر محسوب میشود و زمانی که حرکت خورشید به سمت شرق پایان یابد و حرکتش را به سمت غرب آغاز کند، شب فرا می رسد و هنگامی که حرکت خورشید به طرف غرب پایان یابد و خورشید حرکتش را به سمت شرق آغاز کند، ابتدای روز این مناطق است، بدین گونه یک دوره شبانه روز ی در طی 24ساعت تکمیل میشود.
3. (برخی مناطق هم هستند که دارای شبهای طولانی هستند) چنانچه شب در این مناطق طولانی باشد، خورشید اگر چه قابل رویت نیست اما تاریکی در آنها در یک شکل نیست بلکه تاریکی میان تاریکی شدید وتاریکی مایل به سیاهی در نوسان است. بنابراین وقتی تاریکی در این مناطق شدید است، شب محسوب میشود و آغاز آن، آغاز نماز مغرب و عشاست و وقتی تاریکی مایل به سیاهی شروع میشود و پرتوهایی از نور آشکار گردد، صبح آغاز میشود. بنابراین هرگاه تاریکی خفیف شود، روز این مناطق محسوب میشود تا اینکه حالت قبل تکرار شود.37
بطورکلی از جمع بندی نظر ایشان هم می توان همان دیدگاه رعایت تکلیف براساس مناطق معتدله را استخراج کرد.

دیدگاه اهل سنت

در سال 1398هجری قمری، رئیس جامعه اسلامی شهر «مالمو» از شهرهای بزرگ سوئیس از مجلس شورای افتای عربستان سعودی درباره حکم نماز و روزه در مناطق قطبی سوال کرد. آن شورا پس از بحث و بررسی در جوانب موضوع، نظر خود را چنین اعلام نمود:
1. اگر در منطقه ای اقامت دارد که روزانه دارای طلوع و غروب آفتاب است ولی روزهای تابستانی بسیار بلند و روزهای زمستانی بسیار کوتاه دارد بر او واجب است که نمازها را در وقتهای شرعی تعیین شده بجا آورد؛ بنابر قول خداوند متعال که می فرماید:
«اقم الصلوه لدلوک الشمس الی غسق اللیل و قرآن الفجر»38
«ان الصلوه علی المومنین کتابا موقوتا»39
در ادامه به دو حدیث نیز استدلال کرده و سپس می افزاید: اگر کسی به دلیل بلندی زیاد روزها و...عاجر از روزه گرفتن باشد، در آن روزها افطار کند و در روزهای آینده قضا بجا آورد؛ زیرا خدای متعال می فرماید:
«...ومن کان مریضا او علی سفر فعده من ایام اخر»(بقره،185)
«لایکلف الله نفسا الاوسعها»(بقره،286)
«وماجعل علیکم فی الدین من حرج»(حج،78)
2. اگر کسی در محلی اقامت دارد که روز و شب در آن ششماه به طول می انجامد، واجب است که نمازهای پنج گانه را در هر 24ساعت با تعیین وقت آنها از طریق افراد معتمد یا براساس نزدیک ترین منطقه ای که تشخیص وقتهای نماز در آن ممکن است، بجا آورد؛ زیرا در حدیث نبوی آمده است: «...خمس صلوات فی الیوم واللیله...»40
در حدیث دیگری آمده است که رسول خدا(ص) به اصحابش درباره خروج دجال می گفت که پرسیدند: او چه مدتی در زمین می ماند؟ فرمود: چهل روز؛ روزی که ماند سال است، روزی که مانند ماه است و روزی که ماند جمعه و سایر روزهای شماست. پرسیدند: یا رسول الله! آیا در روزی که به اندازه یک سال است برای ما نماز یک روز کفایت می کند؟
«قال: لا، اقدروا قدره»(مسلم،2937) ـ فرمود:نه! برای آن مقدار تعیین کنید41
این همه همه دیدگاههایی بودند که تا به حال فقیهان اسلامی در این خصوص مطرح کرده اند، اما هرکدام نقدی می طلبد تا بیش از پیش، موضوع شناخته شود.
گویا علت وجود دیدگاههای بسیار متفاوت در این مسئله فاصله تشخیص در «موضوع شناسی» است که تنقیح مناط و ملاک حکم را با مشکل مواجه نموده واحکام ناهمسانی را به دنبال آورده است. از اینرو قبل از پرداختن به بحث اوقات نماز در قرآن و حدیث، موضوع حکم بررسی میشود.

موضوع شناسی

در مسائل فقهی، عناویت سه گانه ای دخالت دارند: حکم، متعلف حکم و موضوع حکم. حکم، همان دستورهای شرعی پنج گانه ای است که عبارتند از واجب، حرام، مستحب، مکروه و مباح. متعلق حکم، آن عملی است که حکم، آن را دربرمی گیرد و موضوع حکم، چیزی است که حکم به سبب آن تحقق می یابد.
برای مثال در مسئله «وجوب حج برای مستطیع» وجوب را حکم، حج را متعلق حکم و مستطیع را موضوع حکم می گویند.
رابطه حکم و موضوع، همان رابطه سبب ومسبب است، مانند «آتش و حرارت»42بدیهی است که تا آتشی نباشد، حرارتی هم وجود نخواهد داشت.
اساسا «موضوع شناسی» در فقاهت، مقدم بر«حکم شناسی» است و احکام فقهی همواره از موضوعات خود تبعیت می کنند.
البته گفتنی است که گاه فقیهان از «موضوع»، در مفهوم لغوی یا منطقی آن استفاده کرده اند. از اینرو در موارد بسیاری متعلق را در معنای موضوع و موضوع را در معنای متعلق بکار برده اند.
شهید صدر، ناهمسانی دو اصطلاح موضوع و متعلف را در علم اصول چنین روشن می نماید:
ان الاحکام الشرعیه لها متعلقات و هی الافعال التی یکون الحکم الشرعی مقتضیالا یجادها والزجر عنها کالصلاه فی «صل» وشرب الخمر فی «لاتشرب الخمر» و متعلف المتعلقات و هی الاشیاءالخارجیه التی یتعلق بها المتعلق الاول«کاقبله والوقت فی الصلاه» والخمر فی «لاتشرب الخمر» والعقد فی «اوفوا العقود» وهذا ما یسمی بالموضوع.43
احکام شرع، متعلق هایی دارند این متعلقها عبارتند از افعالی که:
1. حکم شرعی، ایجاد آنها یا منع از آنها را اقتضا می کند، مانند: نماز در«صل» و شرب خمر در«لاتشرب الخمر»؛
2. متعلقِ متعلق، یعنی همان اشیای خارجی که متعلق اول برآن تعلق گرفته است، مانند:قبله و وقت نماز، خمر در«لاتشرب الخمر» و عقد در «اوفوا بالعقود» . به این چیز «موضوع» گفته می شود.44
البته روشن است که شماری از افعال بخودی خود به چیز دیگری وابسته نیستند و متعلق متعلق در آنها صدق نمی کند، مانند وجوب نماز، روزه، حج و...در چنین مواردی وجوب را حکم و متعلق آن را که همان نماز، روزه و...است، موضوع حکم می گویند.
پس در مسئله مورد بحث، وقت نماز موضوع اصلی سخن ماست؛ زیرا فعلیت وجوب نماز، متوقف بر عینیت یافتن وقت نماز درخارج است و تا وقت نماز در خارج ظهور نیافته باشد، نماز هم واجب نخواهد شد. همچنین فعلیت وجوب روزه، متوقف بر رویت هلال و عینیت یافتن ماه مبارک رمضان است وتا این موضوع در خارج مشاهده شدنی نباشد، روزه ای هم واجب نخواهد بود، زیرا:
احکام شرعی همواره در قالب «قضایای حقیقیه» جعل و تشریع شده است و قضایای حقیقیه، اساسا گزاره های شرطی را دربرمی گیرند. در این مجال مثالهای چون «صل فی الوقت» و «صم اذا رایت هلال شهر رمضان» وجود دارد که در آنها وجوب نماز، مشروط به ورود وقت آن و وجوب روزه، مشروط به رویت هلال ماه رمضان است.

اوقات نماز

پس از آشنایی با دیدگاه برخی از فقیهان، در مورد تکلیف نماز و روزه در مناطق قطبی و موضوع شناسی در علم اصول، با توجه به اختلاف آرای زیادی که چه بسا بیرون از دایره ادله فقهی نشان داده شده و هاله ای از احتمالات را با خود به همراه دارند، ناگزیر و باید به معیارهای قرآنی و روایی نگاهی کرد تا زمینه نقد آرا فراهم شود.
آیاتی که اوقات نماز را تعیین و رعایت آنها را مطرح کرده است، فریضه نماز را مقید به زمانهایی معین نموده و خروج از آن را جایز ندانسته است:
«ان الصلاه کانت علی المومنین کتابا موقوتا»45
همانا نماز برای مومنان فریضه ای زمان دار است.
کلمه «موقوت» بمعنای قرار دادن وقت برای امری است و ظاهر لفظ این است که نماز، وقتی تعیین شده ای دارد که باید در همان وقتها بجای آورده شود.46
موقوتا مفروضا او محدودا باوقات؛47
واجب یا مقید به اوقات معی.
صاحب مسالک الافهام فی آیات الاحکام در تفسیر «کتابا موقوتا» می نویسد:
فرضا محدودا لاوقات لایجوز اخراجها عن اوقاتها المعینه لها فی شئ من الاحوال...والموقوت المحدود باوقات معینه لایجوز التقدیم علیها ولاالتاخیر عنها...؛48
واجبی که محدود به اوقات معینی بوده و خارج شدن از آن محدوده و پس و پیش کردن آن هرگز جایز نیست.
از عبدالله بن مسعود هم روایت شده که گفته است:
ان للصلوه وقتا کوقت الحج؛49
برای نماز، وقتی همچون حج مقرر شده است.
بنابراین بنابر معنای آیه حتی در میدان جنگ، مسلمانان باید نماز را در اوقات معینی بجا آورند که نمی توان از آنها تخلف کرد.50
مفسران در تفسیر آیه «یسالونک عن الاهله قل هی مواقیت للناس و الحج ولیس البر بان تااوا البیوت من ظهورها و لکن البر من اتقی واتوا البیوت من ابوابها...»51 براین باورند که جمله دوم آیه، ناظر به رعایت اوقات تعیین شده در نماز، روزه و سایر احکام دارد.
المیزان می نویسد:
این آیه ـ به عبارتی ـ از انجام اوامر و احکام الهی، در بیرون از دایره تکلیف پرهیز می دهد؛ چنانکه انجام حج در غیر ماههایش و روزه در غیرماه رمضان جایز نیست؛ در غیر این صورت به منزله وارد شدن به خانه از غیر دروازه آن خواهد بود.52
بررسی احتمالات مطرح شده برای چگونگی نماز در قطبین چنانکه در دیدگاه فقیهان اسلامی گذشت، درباره چگونگی انجام نماز و روزه در مناطق قطبی، شش نوع تکلیف احتمالی مطرح شده که عبارتند از:
1. سقوط نماز و روزه؛
2. سقوط نماز و روزه بصورت ادا و وجوب آن بصورت قضا؛
3. ملاک دانستن وطن سابق؛
4. رعایت الگوی مناطق معتدل؛
5. وجوب هجرت به مناطق معتدله؛
6. وجوب تنها نماز یک روز در طول سال و سقوط روزه؛
با توجه به اینکه از این موارد شش گانه، مورد اول تا سوم، طرفدارانی جدی در میان فقیهان ندارد، به بررسی دیگر موارد می پردازیم:

1. رعایت الگوی مناطق معتدله

شماری از فقیهان معتقدند که مکلف در مناطق قطبی، نزدیک ترین مکان به قطب را باید در نظر بگیرد که شبانه روز معمولی دارد و مطابق آن نماز و روزه خود را بجا آورد یا آنگونه که خود تشخیص می دهد هر24ساعت را تقسیم و مطابق آن نمازهای یومیه را برگزار کند.

نقد این دیدگاه

فقیهانی که این دیدگاه را پذیرفته و براساس آن فتوا داده اند، به مبانی فقهی خود اشاره ای نکرده اند، مگر یکی از آنان که به قاعده فقهی غیر مشهوری استدلال کرده که به رعایت حد متوسط اعضای انسانی در اندازه شستن صورت در وضو د تعیین میزان کر بوسیله وجب کردن با دست انسان معمولی اشاره دارد.
این استدلال به دلایلی چند پذیرفته نیست:
یکم. این اصل تنها در مقیاس اعضا و روحیات انسانی می تواند مصداق داشته باشد و فراتر از آن را در برنمی گیرد.
دوم. این اصل در جایی مصداق می یابد که مقیاس و معیار در نص مشخص نیست و بقولی منطقه الفراغ است. برای مثال در نص قرآنی شستن صورت در وضو گفته شده، ولی اندازه آن مطرح نگردیده است. از اینرو، در فقه متوسط اعضای انسانی، مقیاس آن بیان شده است، در حالیکه در اوقات نماز مقیاسها کاملا در نص قرآنی بیان شده و نیازی به طرح چنین اصلی وجود ندارد.
میرزا محمدتقی آملی می نویسد:
...وکیف یصح فعلیه الواجب الموقت فی غیر وقت وجوبه، ثم جعل المرجع البلاد المتوسطه مما لاوجه له؛53
چگونه انجام فعل واجبی که نحصر بهزمان معینی است در غیر وقتش صحیح است؟ همچنین قرار دادن معیار بلاد متوسطه برآن هم هیچ دلیلی ندارد.
سیدمحسن حکیم معتقد است:
...لایظهر لهذا وجه، وکیف والصلوات الیومیه لها موقیت معینه مفقوده فی الفرض المذکور، فکیف تجب فی غیر وقتها؟54
برآن معیار مناطق معتدله هیچ دلیلی وجود ندارد، چگونه این کار ممکن است؟ درحالیکه نمازهای روزانه ای که وقت معینی دارد در فرض یاد شده اند فاقد آن وقت خواهند بود! پس چگونه در غیر وقت خودشان واجب و قابل اجراست؟
سیدابوالقاسم خوئی می نویسد:
...والتبعیه لافق آخر لیس علیها برهان مبین؛55
پیروی کردن از افقهای دیگر، هیچ دلیل روشنی ندارد.
امام خمینی می فرماید:
فلاتصح صلاه الظهرین فی اللیل وان انطبق علی زوال آفتاقنا ولایصح الصوم فی بعض الیوم او اللیل وان کان بمقدار یومنا؛56
نماز ظهر و عصر درشب صحیح نیست اگرچه برظهر افقهای ما منطبق باشد وروزه در قسمتی از روز یا شب صحیح نیست، اگرچه بمقدار روز ما باشد.

2. وجوب هجرت به مناطق معتدله

ازبین فقیهان، سیدابوالقاسم خوئی براین باور بود که صاحبان تکلیف در مناطق قطبی باید آنچا را ترک کنند و به مناطق معتدل بروند و هجرت کنند تا بتوانند نمازهای یومیه و روزه خود را در اوقات تعیین شده بجا آورند57 واگر ناگزیر از اقامت درآنجا باشند، ظاهر این است که تکلیف بصورت ادا از آنها ساقط و قضای آن واجب میشود.58

نقد این دیدگاه

اسلام طرح هجرت را برای شکستن حصارهای جاهلی فراروی مسلمانان نهاده و به مهاجران حق طلب وعده پاداش نیکو در دنیا وآخرت59 و وعده خانه و زندگی و گشایش درکار دنیوی قرار داده60 و بقدری برآن تاکید نموده که مهاجران را اجازه بازگشت نداده و آن را بسیار ناپسند می شمارد:
امام صادق(ع) می فرماید:
الکبائر سبع...والتعرب بعد الهجره...؛61
گناهان کبیره هفت چیزند...(و یکی از آنها) بازگشت به افکار جاهلی پس از هجرات به دامن توحید است.
اما با این همه تاکیدی که اسلام برای هجرت شمرده، تنها مواردی خاص را در بر می گیرد، نه هرکوچ کردنی را.
مشهورترین آیات قرآنی که صراحتا دستور هجرت داده اند، آیات 97 ـ 99سوره نسا است که می فرماید:
ان الذین توفاهم الملائکه ظالمی انفسهم قالوا فیم کنتم قالوا کنا مستضعفین فی الارض قالوا الم تکن ارض الله واسعه فتهاجروا...الا المستضعفین من الرجال والنساءوالولدان لایستطیعون حیله ولایهتدون سبیلاً؛
کسانیکه برخویشتن ستمکار بوده اند،[وقتی] فرشتگان جانشان را می گیرند، می گویند: درچه [دینی]بودید؟ پاسخ می دهند: ما در زمین از مستضعفان بودیم. می گویند: مگر زمین خدا پهناور نبود تا در آن مهاجرت کنید؟ جز مردان و زنان و کودکان مستضعفی که نمی توانند چاره ای بیندیشند و نه راه به جایی برند.
این آیه دو گونه افراد را شامل می شود: نخست کسانی که در سرزمینی واقع شده اند که در آنجا از اثر نبودن دانشمندان دین شناس، راهی برای فراگرفتن معلومات دین ندارند، دوم درباره کسانی است که براثر شکنجه های طاقت فرسا نمی توانند به تکالیف دینی خود عمل کنند، همچنین بواسطه ضعف فکری یا ناتوانی بدنی و مالی و همانند آنها نمی توانند از شهرخود بیرون بروند وبه دارالاسلام هجرت کنند.62
پس کسانی که به دلیل دسترس نداشتن به مبانی دینی یا به دلیل موانع قانونی یا حاکمیتی کشوری، از اقامه تکالیف دینی و شعایر مذهبی خود بازمانده اند، در صورت داشتن امکانات لازم باید به سرزمین مناسبی هجرت نمایند که ادای وظایف دینی ممکن است،63 یعنی در صورت داشتن توانایی لازم مهاجرت واجب و باقی ماندن در آن حرام است.64
امروزه مناطق قطبب و اطراف آن در حاکمیت کشورهای اسلامی نیست، اما برای انجام تکالیف عبادی ـ فردی نیز، ممانعتی گزارش نگردیده است و اگر هم گزارشی رسیده باشد امروز چنین است و شاید فردا چنین نباشد.
روزی را درباره آن مناطق فرض کنیم که همه مسلمان شده و تحت حکومت اسلامی قرار گرفته و مردم آنجا هیچ مشکلی و محدودیتی در فراگیری برنامه های اسلامی و انجام شعایر الهی ندارند؟ آیا آن وقت حکومت اسلامی باید به دلیل ناسازگاری افق شرعی آنها با مناطق معتدل وادارد و آن سرزمین ها را با تمام امکانات، تاسیسات، منابع طبیعی، زراعت، معادن، جنگلها، مرزهای آبی و خاکی، به امان خدا وانهد؟
حتی اگر ادله وجوب هجرت شامل چنین مواردی شود با موضوعیت اوقات نماز درباره کسانی که امکان هجرت نمی یابند، یا ملزم به سکونت در آن مناطق هستند درجای خود باقی است.

3. وجوب نماز یک روزه در طول یک سال

چنانکه در پیش گذشت، دیدگاه شماری از فقیهان معاصر براین است که درمناطق مرکزی قطب شمال وجنوب که ششماه از سال شب و ششماه دیگر آن روز است تنها نماز یک روز در طول سال واجب خواهد بود نه بیش ازآن و در مناطق نزدیک به قطب هم که این مدت کم و زیاد می شود، شب و روز و طلوع و غروب آفتاب، تعیین کننده اوقات نماز است.

نقد این دیدگاه از نگاه دیگران

این دیدگاه هرچند در انطباق با ظواهرآیات و روایات، منطقی تر و معقول تر از دیگر دیدگاهها دیده میشود، ولی همچنان خالی از نقد نیست؛ زیرا دیگران برآن نقد دوگانه ای کرده اند و نقدی هم از سوی این مقاله وارد است. نقدها در زیر می آید:

نقد اول: نیاز فطری انسان به نماز و عبادت

برخی براین باورند که نماز، روح و اساس اسلام بوده و اسلامیت هرمسلمانی مبتنی بر رعایت نمازهای پنج گانه در مقیاس هر24ساعت است و چون وجوب نمازهای پنج گانه برخاسته از نیاز معنوی و فطری بشر است رعایت آن ضروری بوده و به هیچ وجه ساقط شدنی نخواهد بود.

پاسخ به این نقد

در پیش گذشت که چنین سخنان نقد آمیز، برخاسته از حالت تعبدی و عادت مومنانه افراد در جغرافیای طبیعی همسان با منطقه نزول وحی بوده و دیدگاهی کاملا ذهنی و انتزاعی می نماید. البته باید توجه داشت که«یادکرد خدا» و حفظ ارتباط معنوی، مخصوص اوقات پنج گانه نماز نبوده و قرآن و احادیث، همواره بر یاد خدا بودن در لحظه لحظه عمرانسانی تاکید می نمایند که نمونه های قرآنی آن عبارت است از:
الذین یذکرون الله قیاما و قعودا وعلی جنوبهم و یتفکرون فی خلق السموات والارض ربنا ماخلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار؛65
ـ آنان که خدا را ایستاده و نشسته و خوابیده یاد می کنند و در آفرینش آسمانها و زمین می اندیشند که پروردگار این [جهان]را بیهوده نیافریده ای، پاکی برای توست، پس ما را از عذاب آتش نگاه دار.
...فاذکروا الله قیاما وقعودا وعلی جنوبکم...؛66
خدا را[درهمه حال] ایستاده ونشسته و خوابیده یاد کنید.
و دهها آیه دیگر که یاد کردن خدا را در تمام اعمال و رفتار انسانی و بوسیله دعا و نمازهای واجب و مستحب مطرح می نماید.
از اینرو روشن میشود که ارتباط دایمی با خدا منحصر به نمازهای پنج گانه در هر 24ساعت نیست اما کسانی که می گویند: نمازهای پنج گانه به هیچ حال ساقط شدنی نیست و باید در هر 24ساعت خوانده شوند، باید در نظر داشته باشند که اولا نماز در ایام عادت زنانه، بنا به دیدگاه فقیهانی در «فقدان طهورین» و رکعاتی از آن در نماز مسافر و خوف ساقط میشود ولی بنا به اظطراری انجام شدنی نباشد، مانند مثالهای بالا، در حالیکه با توجه به شرایط جوی، اصلا برخی از اوقات شرعی وارد نمیشود تا نمازی هم واجب شده باشد.

نقد دوم: احادیث اهل سنت

برخی از فقیهان اهل سنت، بیشتر به دو روایت ضعیف استناد نموده اند و وجوب نمازهای یومیه را در هر 24ساعت استنباط می نمایند. آن دو روایت عبارت است از:
از عایشه روایت کرده اند که رسول خدا فرمود:
ان الله افترض علی العباد خمس صلوات فی کل یوم ولیله؛67
همانا خداوند برای بندگانش پنج نماز در هر شبانه روز واجب نموده است.
این روایت علاوه بر ضعف روایی ناظر برموضوعی است که خلافی در آن وجود ندارد؛ زیرا بر وجوب نمازهای پنج گانه در هر شب و روز دلالت می کند که مورد اتفاق همگان است. آنچه فقیهان را به اختلاف نظر واداشته، همان مشاهده نشدن هر شب یا روز در دوره هایی از فصول در مناطق قطبی است!
«نواس بن سمعان» می گوید: پیامبر(ص) در سوال از اینکه دجال چه مدتی بر زمین خواهد ماند، فرمود: چهل روز که روزی از آن مانند سالی و روزی مانند جمعه ای و سایر روزهای شما خواهد بود. اصحاب گفتند: یا رسول الله! در روزی که همانند سال است، آیا نماز یک روز برای ما کفایت می کند؟ فرمود نه، مقدارش را رعایت کنید(اقدروا له قدره)!68
این روایت هم علاوه برضعف، در عرضه به قرآن برای تشخیص صحت و سقم آن، مخالف با ظواهر آیات قرآنی بوده و اعتباری ندارد. افزون برآن، روایات دجال با اضطراباتی که دارد آمیخته با اسرائیلیات می نماید، چنانکه روایتی مشابه آن در پایان آن چنین می آورد:
...قالوا فکیف نصلی یا رسول الله فی تلک الایام القصار؟
قال: تقدرون فیها کما تقدرون فی الایام الطوال؛69
گفتند: یا رسول الله! چگونه در آن روزهای کوتاه نماز بخوانیم؟ فرمود: تنظیم کنید چنانکه در روزهای طولانی چنان می کنید!
نقد سوم: تعریف شبانه روز در مناطق قطبی
نقد دیگری که بردیدگاه«وجوب هفده رکعت نماز در طول یک سال در مناطق قطبی» میشود این است که دیدگاه یاد شده، شب به ظاهر ششماه یا کمتراز آن را در مناطق نزدیک به قطب، یک شب فرض نموده و همه شش ماه روز یا کمتر ازآن را یک روز تلقی کرده و مطابق آن نظر داده است، در حالیکه اطلاعات علمی حکایت از آن دارد که شبها و روزهای طولانی، از شبها و روزهای متصل بهم تشکیل می یابند که در هر 24ساعت از تغییرات جوی همانندی برخوردارند. یعنی شبها و روزهای قطبی وضعیت جوی یکسانی در طول هر 24ساعت ندارند بلکه از روشنایی و تاریکی ناهمسانی برخوردارند.
به بیانی دیگر در مناطقی که چندین روز، غروب آفتاب در آن وجود ندارد، حرکت ظاهری آفتاب در هر 24ساعت چنان است که وسط روز(وقت نماز ظهر)و هنگام عصر(وقت نماز عصر)درآن کاملا مشهود است، هرچند که محل رویت خورشید، متفاوت از مناطق معتدل بوده باشد و در روزهایی که طلوع آفتاب درآن دیده نمی شود وقت نمازهای صبح و مغرب و عشا با تاریک شدن کامل هوا و گرگ و میش شدن آن نمایان است.
شفق شمالی یا سپیده دم قطبی، نوعی روشنایی است که در هنگام شب در نزدیکی قطب شمال(مثلا شمال نروژ) دیده میشود. روشنایی مشابه آن در نیم کره جنوبی دیده میشود که فجر جنوبی خوانده میشود.70

نتیجه

قرآن و روایات اسلامی، جز مقیاسهای طبیعی و جهانی که طلوع و غروب آفتاب وشب و روز ظاهری است، مقیاس دیگری را برای اوقات نماز نمی پذیرد.
با توجه به وضعیت جوی مناطق قطبی، در آنجا در ایامی از سال، اوقات عشا و مغرب و صبح پدیدار نیست و در ایامی از سال، اوقات ظهر و عصر وجود ندارد و گاهی هم شاید فجر و مغرب در فضای آن دو وضعیت، حالت متغیری داشته باشد.
به بیانی دیگر، فرد مکلف در مناطق قطبی و اطراف آن، تنها اوقاتی از نمازها را در هر24ساعت درک می نماید و برخی از آنها را نمی بیند.
از اینرو، در هر24ساعت، تنها موظف به برگزاری نمازهایی است که اوقات آنها وارد شده و با چشم عادی قابل رویت و تشخیص است و دیگر نمازها اصلا موضوعیت وجوبی نخواهند داشت؛ یعنی تکلیف در فرض شش ماه شب تنها بر نمازهای مغرب، عشا و صبح(در هر24ساعت) محقق است و در فرض شش ماه روز، تکلیف تنها برنمازهای ظهر و عصر(درهر24ساعت)محقق میشود ودر مناطق نزدیک به قطب و در زمانهای تغییر وضعیتهای جوی، تطبیق اوقات نماز با افق موجود، همچنان معیار تکلیف برای نمازگزار است.
روزه هم با توجه به مغایرت جوی آن مناطق با مناطق معتدله و ناممکن بودن آن، موضوعیت وجوبی ندارد و قضایی هم بر آن متصور نیست؛ زیرا اصلا مکلف ساکنان آنجا، وقت روزه ای وارد نشده تا اینکه قضایی هم داشته باشد.

پی نوشت ها :

1 ـ نجوم و اختر فیزیک مقدماتی، مایکل زیلیک والسکی اسمیت، ترجمه:جمشیدقنبری وتقی عدالتی، چاپ هفتم،دانشگاه امام رضا0ع)، مشهد،1386ش،ج1،ص93
2 ـ رک: کشورهای جهان، عبدالحسین سعیدیان،چاپ دوم، انتشارات علمو زندگی، تهران،1369ش،33 ـ 34و 826؛ گنجینه های دانش، سیدمحمداختریان،سیدکاظم خلخالی ورحیم چاوش اکبری،نشرمحمد، تهران،1376ش،ص237 ـ 238
3 ـ فنلاند،همایون روستایی خشکبیجاری، چاپ اول، موسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، تهران، 1372ش
4 ـ «انماالمومنون...الذین یقیمون الصلوه...»(انفال/آیه2و3)؛
رسول خدا(ص): لکل شئ وجه ووجه دینکم الصلوه(بحار،82، 310)
5 ـ «...فاعبدنی واقم الصلوه لذکری»(طه/آیه14)
6 ـ علی (ع):«الله الله فی الصلوه فانها عمود دینکم» (نهج البلاغه، نامه47)
7 ـ «قدافلح من تزکی وذکراسم ربه فصلی» (اعلی، آیه 14و 15)
8 ـ «ان الانسان خلق هلوعا...الاالمصلین» (معارج، آیه 19 ـ 22)
9 ـ رسول خدا(ص): «الصلوه میزان فمن اوفی استوفی» (نهج الفصاحه،ص396،ح1876)
10 ـ «ان الصلوه تنهای عن الفحشاء والمنکر» (عنکبوت، آیه25)
11 ـ «...الذین هم فی صلاتهم خاشعون» (مومنون23، 3)
12 ـ «...الذین هم فی صلاتهم دائمون»(معارج70، 23)
13 ـ «والذین هم فی اموالهم حق معلوم؛ للسائل و المحروم» (همان،24 ـ 25)
14 ـ «الذین یقیمون الصلوه و یوتون الزکاه» (نمل27،3؛ لقمان،4، 31 و امام صادق(ع): لاصلوه لمن لازکاه له (بحار،84، 252)
15 ـ «...وهم بالآخره هم یوقنون»(نمل ولقمان، همان)
16 ـ امام صادق(ع): «من صلی الصلوه لغیروقتها رفعت له سوداء مظلمه، تقولضیعتنی ضیعک الله...» (فقه الامام الصادق، محمدجواد مغنیه،(1400ق)، موسسه انصاریان، قم،1، 142)
17 ـ حشر59،آیه7
18 ـ نسا، آیه103
19 ـ العروه الوثقی، سیدمحمدکاظم طباطبایی یزدی، تهران، دارالکتب الاسلامیه،1388ق، 371
20 ـ تعلیقهالاستدلالیه علی العروه الوثقی، آقا ضیاءالدین عراقی(1361ق)، چاپ دوم، دفتر انتشارات اسلامی، قم،1415ق، 167
21 ـ مصباح الهدی فی شرح العروه الوثقی، میرزا محمدتقی آملی(1391ق)،چاپ اول، تهران، 1380ق، 8، 408
22 ـ همان
23 ـ مستمسک العروه الوثقی، سیدمحسن طباطبایی حکیم(1390ق)، چاپ اول، موسسه دارالتفسیر،قم، 1416ق، 8، 480
24 ـ همان، پاورقی
25 ـ کتاب الصوم، السید الخویی، 145
26 ـ همان
27 ـ تحریرالوسیله، امام خمینی، چاپ دوم، دارالکتب العلمیه، نجف الاشرف،1390ق،2، 638
28 ـ رک: رساله استفتائات، حسینعالی منتظری، نشرتفکر، قم، 1373ش،5
29 ـ تعلیقه علی العروه الوثقی، سیدعلی سیستانی،2، 261؛
سایت اینترنتی آیت الله سیستانی، بخش سوالها و جوابها؛ فقه برای غرب نشینان، سیدعلی سیستانی مساله71
30 ـ رساله توضیح المسائل(استفتائات)، محمدابراهیم جناتی، قم، 1382ش،2، 64و 65
31 ـ المسائل الفقهیه، سیدمحمدحسین فضل الله، چاپ اول، بیروت، 1415ق، 190، مساله533
32 ـ استفتائات جدید، ناصر مکارم شیرازی، گردآوری: ابوالقاسم علیان نژاد، چاپ دوم، مدرسه الامام علی بن ابیطالب، قم،1385ش، 1، 90
33 ـ رک: بحوث فقهیه هامه، ناصر مکارم شیرازی، چاپ اول، موسسه علی بن ابیطالب(ع) قم، 1422ق، 81 ـ 94؛ و همه می خواهند بدانند، ناصر مکارم شیرازی، دارالفکر، قم، 1347ش، 111و 112
34 ـ همان
35 ـ همان
36 ـ همان
37 ـ مجله فقه اهل بیت، شماره30، تابستان1381،ص57 ـ 50، مقاله: نماز و روزه در قطب
38 ـ اسرا، 78
39 ـ نسا،103
40 ـ صحیح بخاری، 46؛ مسلم،11
41 ـ فتاوای اللجنه الدائمه للبحوث العلمیه و الفتاء جمع: احمدبن عبدالرزاق الدرویش، 6،148؛http://islamtoday.net/questions
42 ـ رک: بحوث فی علم الاصول(الحلقه الاولی)، سیدمحمدباقر صدر، المجمع العلمی للشهید الصدر، قم،158
43 ـ همان،2،ص77
44 ـ مرحوم محقق نائینی نیز دیدگاهی همانند شهید صدر را مطرح نموده است.
(رک: فوائد الاصول،1، ص145)
45 ـ نسا،آیه103
46 ـ المیزان، سیدمحمدحسین طباطبایی، دفتر انتشارات اسلامی، قم،1417ق،5،63 ـ (البته المیزان و برخی از تفاسیر «موقوت» را کنایه از ثبات و تغییر ناپذیری و ساقط نشدن آن در هیچ حالی نیز گرفته اند که با ظاهر لفظ همخوانی نشان نمی دهد)
47 ـ تفسیر شبر، سیدعبدالله شبر، چاپ سوم، داراحیاء التراث العربی، بیروت، 1397ق، 124
48 ـ مسالک الافهام فی آیات الاحکام، فاصل جواد کاظمی، تعلیق: محمدباقر شریف زاده، مکتبه المرتضویه، تهران، 1387ق، 1، 120
49 ـ احکام القرآن جصاص، ابوبکر جصاص،المکتبه مصطفی احمد الباز، مکه، 1413ق،2، 374
50 ـ تفسیر نمونه، جمعی از نویسندگان، دارالکتب الاسلامیه، تهران،1396ق، 4، 105
51 ـ بقره، آیه189
52 ـ المیزان،2،57
53 ـ مصباح الهدی فی شرح العروه الوثقی،8، 408
54 ـ المستمسک العروه الوثقی،8، 479
55 ـ المستند فی شرح العروه الوثقی، سیدابوالقاسم موسوی خویی(1413ق)، تقریر شیخ مرتضی بروجردی، بی تا، 2، 142
56 ـ تحریر الوسیله،2، 638
57 ـ همان،143
58 ـ همان، 144
59 ـ نحل 16، 41(والدین هاجروا فی الله من بعد ما ظلموا لنبوئتهم فی الدنیا حسنه ولاجر الآخره اکبر)
60 ـ نسا4، 100 (ومن یهاجر فی سبیل الله یجد فی الارض مراغما کثیرا وسعه)
61 ـ الکافی، شیخ کلینی(326هـ) دارالکتب الاسلامیه، تهران،1365ش،2،277
62 ـ رک: المیزان،5، 49
63 ـ رک: شرایع الاسلام، نجم الدین جعفربن حسن0676ق)، تصحیح:
عبدالحسین محمدعلی بقال، چاپ دوم، اسماعیلیان،قم، 1408ق، 1، 279 (یجب المهاجره عن بلد الشرک علی من یضعف عن اظهار شعائر الاسلام مع المکنه...)
64 ـ شهید اول «ویحرم المقام فی بلد المشرک لمن لایتمکن من اظهار شعائر الاسلام»
رک: الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه،1، 330
65 ـ آل عمران، آیه 191
66 ـ نسا،آیه 103
67 ـ کنزالعمال، حسام الدین متقدی هندی،(975هـ)، تحقیق: محمود عمر الدمیاطی، دارالکتب العلمیه، بیروت،1424ق= 2004م،7، 115، حدیث 18878
68 ـ همان،14، 138
69 ـ همان،139
70 ـ دایره المعارف، مهرداد مهرین، چاپ اول، سازمان انتشارات جاویدان، تهران،1362ش،23

منبع مقاله :
نشریه فقه شماره 59- 60

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۲/۰۲
نادر حقانی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی